هنگامی که مدیران و دست اندرکاران اجرایی یک سازمان، برنامه آموزشی جدیدی را درخواست می کنند، بسیاری از متخصصان یادگیری در بخش های خود انزوا پیشه کرده و به طراحی و توسعه برنامه های مقتضی اقدام می کنند. این در حالی است که احتمالاً نیازها به صورت مقطعی و گذرا سنجیده شده است. لذا به ندرت به درک سهم آموزش در عملکرد حین کار و نتایج سطح چهار ختم می شود. اینجاست که اهمیت اصل دوم کرک پاتریک نمایان می شود؛
بازگشت انتظارات، شاخص نهایی ارزش است!
انتظارات ذینفعان، ارزشی را تعریف می کنند که متخصصان یادگیری مسئول ارائه آن هستند. متخصصان یادگیری بایستی سؤالات خود را از ذی نفعان به منظور تصریح نمودن و اصلاح انتظارات خود در تمام چهار سطح پاتریک، از شاخص های اصلی تا سطح چهار ( نتایج ) مطرح کنند.
تعیین شاخص های اصلی که بر اساس آن موفقیت یک برنامه سنجیده می شود طی یک فرآیند مذاکره به دست می آید که در آن متخصصان یادگیری متقاعد می شوند که انتظارات برای ذینفعان رضایت بخش است و دست یافتن به آنها با منابع موجود واقع بینانه است.
هنگامی که انتظارات ذینفع مشخص شد، پس از آن متخصصان یادگیری باید عبارت هایی را که معمولاً کلی هستند را به شاخص های اصلی قابل مشاهده و قابل اندازه گیری تبدیل کنند.
توافق پیرامون شاخص های اصلی در آغاز برنامه آموزشی، نیاز به تلاش های بعدی برای اثبات ارزش برنامه آموزشی را حذف می کند.
از ابتدا قابل درک است که اگر اهداف مربوط به شاخص های اصلی برآورده شود، برنامه یادگیری موفقیت آمیز تلقی خواهد شد. (برگرفته از کتاب چهار سطح ارزشیابی آموزش (۲۰۱۶))